سیماسادات لاری، سخنگوی وزارت بهداشت درباره آخرین وضعیت ویروس کرونا در ایران، اظهار کرد: از دیروز تا امروز (چهارشنبه، ۸ بهمن) و بر اساس معیارهای قطعی تشخیص، ۶ هزار و ۶۰۸ بیمار جدید مبتلا به کووید۱۹ در کشور شناسایی شد که ۶۹۵ نفر از آنها بستری شدند.
او افزود: مجموع بیماران کووید۱۹ در کشور به یک میلیون و ۳۹۲ هزار و ۳۱۴ نفر رسید. متاسفانه در طول ۲۴ ساعت گذشته، ۹۱ بیمار کووید۱۹ جان خود را از دست دادند و مجموع جانباختگان این بیماری به ۵۷ هزار و ۶۵۱ نفر رسید.
سخنگوی وزارت بهداشت بیان کرد: خوشبختانه تاکنون یک میلیون و ۱۸۳ هزار و ۴۶۳ نفر از بیماران، بهبود یافته و یا از بیمارستانها ترخیص شده اند. ۴ هزار و ۲۴ نفر از بیماران مبتلا به کووید۱۹ در وضعیت شدید این بیماری تحت مراقبت قرار دارند.
لاری ادامه داد: تا کنون ۹ میلیون و ۷۰ هزار و ۱۶۷ آزمایش تشخیص کووید۱۹ در کشور انجام شده است.
آخرین وضعیت استانهای کشور از نظر شیوع بیماری کرونا
او بیان کرد: بر اساس آخرین تحلیل ها، ۱۸ شهرستان کشور در وضعیت نارنجی، ۱۵۴ شهرستان در وضعیت زرد و ۲۷۶ شهرستان در وضعیت آبی قرار دارند.
به طور معمول وقتی به هواپیما سوار میشوید مهمانداران درباره چیزهای زیادی صحبت میکنند که شما باید درباره هواپیما و پرواز بدانید. اما آنها هیچگاه ده راز را به شما نمیگویند.
در واقع برخی از رازهای هواپیما را حتی با تجربهترین مسافران هواپیما هم نمیدانند. ما در اینجا قصد داریم این ده راز را به شما بگوییم تا پیش از سوار شدن به هواپیما از آنها آگاهی داشته باشید.
۱. بال هواپیما به شدت لغزنده بوده و در مواقع اضطراری نمیتوان به راحتی بر روی آن قدم گذاشت. درواقع شما باید با طناب و قلاب بر روی این سطح حرکت کنید.
۲. در کابین خلبان حتما باید یک تبر برای مواقع اضطراری وجود داشته باشد.
۳. درون پنجره هواپیما یک سوراخ وجود دارد که برای تنظیم فشار هوا میان شیشههای هواپیما است.
سیدجواد سادات فاطمی از قاریان مشهد گفت: «من به علت اینکه جلسات از طرف دستگاه شاهنشاهی بود نپذیرفتم. او اصرار کرد و من باز جواب رد دادم. در کنار من پیرمرد تاجری بود که مرا میشناخت. به من گفت: جواد، چرا نمیروی قرآن بخوانی؟ من گفتم: نمیخوانم.
گفت: اگر بروی پنجاه تومان به تو خواهم داد، گفتم: نمیروم. گفت: اگر بروی صد تومان میدهم، گفتم: نمیروم. گفت: دویست تومان میدهم، گفتم: حتی اگر ۵۰۰ تومان هم به من بدهی، قرآن نخواهم خواند. بعدها پیرمرد جریان را برای پدرم نقل کرده بود.
روزی خدمت حضرت آیتالله خامنهای بودم، همین طور که آقا مشغول صحبت بودند، یک دفعه صحبتشان را قطع کردند و فرمودند: من یک بدهی به جواد آقا دارم و پانصد تومان از جیب خود درآوردند و به من دادند. من متعجب ماندم.